inhabit ● در زیستن، ساکن بودن در، سکونت گزیدن در، نشیمند بودن، مسکن گزیدن، زندگی


inhabit
● در زیستن، ساکن بودن در، سکونت گزیدن در، نشیمند بودن، مسکن گزیدن، زندگی کردن

✅A forest inhabited by various animals

جنگلی که جانوران گوناگون در آن زندگی می‌کنند

✅They inhabit a small apartment

آنان در آپارتمان کوچکی ساکن هستند.

● (قدیمی) وجود داشتن در، موجود بودن در، باشیدن

✅The sculptural quality that inhabits some of his paintings

ویژگی تندیس مانندی که در برخی از نقاشی‌های او وجود دارد
@vocab.in.use
@vocab.in.use

#آموزشانگلیسی #آموزش_زبان_انگلیسی #آموزش_زبان #آموزش_انگلیسی #آموزشزبانانگلیسی #آموزش_مجازی #آموزش #آموزش_رایگان #آموزش_آفلاین #آموزش_آنلاین_زبان #آموزش_رایگان_انگلیسی #آموزش_انلاین #آموزش_گرامر #آموزش_مکالمه #آموزش_لغت
#اصطلاحات_انگلیسی #اصطلاح_انگلیسی #اصطلاحات #اصطلاحات_کاربردی #اصطلاحات_روزمره #اصطلاحات_زبان #اصطلاحات_روزمره_انگلیسی #اصطلاحات_انگلیسی_با_ترجمه_فارسی
#لغات_انگلیسی #لغت_انگلیسی #لغت #لغات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *